بهاربهار، تا این لحظه: 10 سال و 11 ماه و 28 روز سن داره

زیباترین بهار زندگی

آب سیب خوردن بهار

سوگلم دیگه بزرگ شدی، یک ماه دیگه می خوام بهت با قاشق غذا بدم روز شماری می کنم برای آن روز . کلی کتاب و مقاله خوندم برات رژیم غذایی نوشتم روز به روز .چه روزی، چه ساعتی، چه غذایی.                                                             باید خیلی لذت بخش باشه با اون دهان کوچیک و زبان قرمز نازت غذا بخوری.       &nbs...
8 آبان 1392

پایان 5 ماهگی

امروز دختر نازم وارد شش ماهگی می شود وقتی نگاهش می کنم باورم نمی شود.  این عروسک کوچولو 5 ماه در کنارمون هست.  عروسکم دوست دارم ساعتها بنشینم و نگاهت کنم وقتی بهت زول می زنم  با چشمان گرد مشکی بهم خیره می شوی از نگاهم احساس آرامش می کنی.           دیگه شناختت نصبت به من و بابایی و اطرافیان کامل شده است.               در این ماه جوجوی من یاد گرفته غلت بزند فعلا از سمت چپ رو شکم می خوابد سرش را بالا می آورد و اطراف را نگاه می کند این حرکتش را خیلی دوست دارد. هر وقت صاف می خوابانمش دوبا...
20 مهر 1392

اولین عکس آتلیه بهار

من و بابایی روز 14/7/92 لباسی که خود بابایی برات اورده بود را تنت کردیم و با کلی خوشحالی  و ذوق رفتیم عکاسی، تا از دختر ناز و خوشگلمون یه عکس کوچک بندازیم . قرار شد من روی صندلی نگهت دارم و بابایی بخندانتت.                                            به لامپ هایی که بالای سرت روش بود خیره شده بودی انگار می دونستی می خواهیم چکار کنیم آقای عکاس و بابایی برات شکلک در می اوردند شماهم کلی خندیدی.عکست فردا حاضر...
16 مهر 1392

جق جقه بازی

دختر قشنگم  اوایل که جق جقه را برات تکان می دادم با تعجب نگاه می کردی توان نگه داشتن چیزی را نداشتی.  ولی امروز برای اولین بار جق جقه را دستت گرفتی  از خوشحالی برات محکم دست زدم تو هم ترسیدی و جق جقه را ول کردی.                 دیگه کمتر دستاتو مشت می کنی هر چیزی را بتونی با دست تپل کوچولوت می گیری و تو دهنت می زاری. نازنینم خیلی با میل و اشتها و کلی ملچ ملوچ  دستاتو می خوری. هر وقت می بینم خندم می گیره.     اولین اسباب بازی برای تنها بهار زندگیم        ...
12 شهريور 1392
1